زیارتستان
بسم تعالی
قبل از سلام باید عرض کنم که از شما به خاطر دیر آمدنم عذر خواهی می کنم.خودتان که میدانید جنگل است دیگر... بعد هم اینکه
من یک جنگلی هستم و تازه وارد این شبکه جهانی شده ام راستش با آداب و رسوم این جا زیاد آشنا نیستم.
سلام
دیروز که آفتاب داشت به وسط های آسمان آبی جنگل نزدیک میشد یک دختر جوان با دو برادر کوچک خود برای چیدن تمشک وارد جنگل
شدند.آنها را چند روز پیش هم بالای چشمه دیدم.دیروز فهمیدم این ها تمشک ها را می چینند تا دو برادر کوچک بر سر جاده آن را به
مسافرها بفروشند. من واقعا ناراحت شدم چون اگر مسافرها جای تمشک ها را پیدا کنند و به جنگل حمله کنند واقعا زندگی ما به خطر
خواهد افتاد.مسافرها نه قدر این بچه ها را می دانند(چون آن ها فقط می خواهند تمشک ها را ارزان بخرند و اصلا نمی فهمند که بچه ها
چقدر به این پول ها نیاز دارند)و نه قدر این جنگل را...
آن سه نفر بعداز پر کردن سطل هایشان رفتند در حالی که بوی تمشک تازه می دادند واقعا مسافرها این ها را نمی فهمند!
توسکا جان،باید فکری به به حال جنگل،فکری به حال این بچه ها و فکری به حال مسافرها بکنیم.
توسکای عزیز و بلوط مهربان، من باید زود برگردم به جنگل. آردمان تمام شده بود آمدم آرد بخرم .
راستی سنبل دختر همسایه ی ما هم امسال مجاز به انتخاب رشته شده، بعد از سه سال زحمت امسال رتبه خوبی آورد.
قربانتان:افرا جنگلی