زیارتستان
بسم ربِّ الکَعبه
در آن اوقات شیرین، گویی سروشی شور گستر دریای دلت را به آشوبی شیرین کشانده و تو چون فرهادی بی سر و پا جسارت یافته و یکپارچه تمنا می شدی؛ تمنای وصالِ جمالِ کعبه، سرزمین بطحا و مدینه این شهرِ دیر آشنا، آنگاه رهاتر از هر رها، تیشه اقبال بر ریشه هر چه تعلق است زده و دل به جاری زمزم می سپردی تا جرعه نوشِ آن زلال همیشه خروشان باشی؛ چه آرزوی خواستنی و جان بخشی! با پای خاک آلود، کوچه های آسمان را درنوردیدن. آری:
با همه بی سر و سامانیم
باز به دنبال پریشانیم
طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویران شدنِ آنیم
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانیم
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم
آمده ام بلکه جوابم کنی
تشنه آن لحظه طوفانیم
باید امیدوار بود گرچه می گویند این خانه را بی دعوتنامه راهی نیست، اما حج روزنه ای است به خلوتگاه خورشید، یاد حج و اعمال آن موهبتی است برای آنان که در زمین، سر سپرده عادات شده اند و در کمال بی خبری (( پرواز را از یاد برده اند)).
*
سلام بر تمامی دوستان. سلام بر توسکا و افرا و مجنون و ... .
ببخشید که این چند مدت نتوانستم شما را همراهی کنم؛ اما در تمامی لحظات در کنار حرمِ امنِ الهی به یاد شما و دعاگوی تک تکِ شما بودم. از زمانی که توسکا جان خبر راه اندازی زیارتستان را به من داد تا این لحظه که اولین مطلبم را می نویسم، چند مطلب در وبلاگ قرار گرفته که همگی را خواندم. ماشاءالله به همّت توسکا و یک خدا قوت به افرا جانِ عزیزم که از زمانی که او را ندیده ام، هر روز بیشتر می فهمم چقدر به او عادت کرده ام و در فراق ندیدنش تنها می توانم خاطرات یک ساله ام را با او مرور کنم. برای هر دوی آنها آرزوی موفقیت در ارشد را دارم و اینکه برایشان کلی دعا کردم.
*
اگر خدا بخواهد، ما نیز از این به بعد توی بازی!!! هستیم.
*
در ضمن توسکا جان؛ سؤالی کرده بودی که نمی دانم چرا کسی پاسخی نداده. (( عقل بهتر است یا عشق؟))
تا تو عقل و عشق را چه دانی و چه خوانی؟ اما می خواهم بدانی در مدتی که بر من گذشت، و در کنار رکنِ حجرالاسود و رکنِ عراقی و رکنِ شامی و رکنِ یمانی و در نزد حجرِ اسماعیل و مقامِ ابراهیم، عقل و عشق برای من مفهومی جدایِ از یکدیگر نداشتند. آنجا هیچ چیز از تو نیست و همه چیز از یکی ست. همه و همه متعلق به اوست و عقل و عشق جدایِ از او مفهومی پوچ است.
عقل اوست، عشق اوست، راه اوست؛ و تو تنها باید به او وصل شوی. همین.
و خدا کند روزی نیاید که این اتصال به انقطاع تبدیل گردد.
*
یا علی.
دوست و برادر کوچک شما: شمیم