زیارتستان
باسمه تعالی
سلام.
در ابتدا به خودم و بعد به همه دوستان بخاطر فعّال بودنِ!!! همگی تبریک و تهنیت عرض می نمایم. انشاءالله که خداوندِ متعال شما را در این راهِ پر جنب و جوش!!! یاری فرماید.
خواهشاً بدلیلِ سیلِ عظیمِ مطالبِ ارسالی!!! از جانبِ دوستان، سعی کنید، نوشته هایتان را به حداقل تعدادِ ممکن تقلیل نمایید.
با تشکر از تمامی دوستانِ بسیار بسیار فعاّل.
*
و امّا بعد...
*
طرح یک سؤال:
چه رابطه ای میان مشروعیت و مقبولیت در یک حکومت وجود دارد؟ آیا این دو لازم و ملزوم یکدیگرند؟ آیا وجود یکی می تواند به تنهایی کافی باشد؟ یا اینکه این دو به نوعی مکمّل دیگری هستند؟ یا... ؟
در ضمن همانطور که می دانید بر اساس مکاتب و اندیشه های گوناگونِ جهان انواع مختلفی از مشروعیت و منابع آن وجود دارد از جمله مشروعیتهای سنتی، کاریزمایی و... . اما منظور اینجانب از مشروعیت در سؤال فوق، نوع دینی آن است.
*
یا علی.
دوست و برادر کوچک شما: شمیم
بسمه تعالی
سلام
1. نپرسید که چرا تا حالا ننوشتم جناب صاحبخانه. و جنابان و سرکارانِ مخاطبان و مخاطبات، بدانید که ننوشتنم به خاطر بیاطلاعی از این پاتوق و دعوتنشدن به آن نبوده، که این هر دو بوده. و نپرسید چرا. اما آقای صاحبخانه، مینویسم. عصبانی هم نشو. دوستان دیگر هم لطف کنند و بنویسند.
2. اینبار را فقط آمدم برای کمک گرفتن از شما. تا میتوانید بیزحمت آدرس ایمیل بنویسید در بخش نظراتِ این مطلب. منظورم هر ایمیلی است که از هر کسی دارید؛ که طبعاً از ایمیل خودتان شروع میشود. فقط خواهشاً دقت کنید به عبارتی که گفتم: آدرس ایمیلِ «هر» کسی. لطفی هم کنید و این آدرسها را در چهار دسته تقسیم کنید، چون مهم است: استادان دانشگاه یا حوزه، دانشجو یا طلبه، خبرنگاران، بقیه آدمها.
3. در همین حد بدانید که بنده حتی ایمیل چندین دانشجوی ایرانی در خارج از کشور را هم جور کردهام؛ از دانشجوی انگلیس بگیر تا آمریکا و مالزی.
4. حتی اگر میتوانید وقت بگذارید و از دوستان و آشنایان و حتی غیردوستان و غیرآشنایان، ایمیلهای خودشان و دوستان و آشنایان و حتی غیردوستان و غیرآشنایانشان را بپرسید یا از وبلاگها و سایتهایشان پیدا کنید و بنویسید.
5. اگر برایتان ایمیلهای جمعی میفرستند، آدرس بقیه افرادی که آن ایمیلها برایشان فرستاده میشود را کپی کنید و بفرستید.
6. برای تایپ ایمیل از این الگو استفاده کنید: آدرس ایمیل را تایپ کنید و بعد از آن یک ویرگول یا کاما یا درنگنما یا هرچیزی که بشود با آن علامتِ «،» را شناخت، بگذارید و بعد از آن یک فاصله بگذارید و بعد از فاصله هم ایمیل بعدی را تایپ کنید. این کار مهم است. چرا که قرار است ما هم ایمیل جمعی بفرستیم و تنها با این شیوه نوشتن است که میتوان ایمیل جمعی فرستاد. پس به این شکل بنویسید:
mail@yahoo.com, mail@google.com, mail@yahoo.com, …
7. فراموش کردم استفاده از این ایمیلها را بگویم. قرار است انشاءالله با کمک دوستان یک وبلاگ راه بیندازیم برای کاری که به احتمال بسیار زیاد، خیلیها خواهند پسندید إنشاءالله. وقتی افتناح شد، با کارایی آن بیشتر آشنا میشوید و ابهامتان رفع خواهد شد. و قرار است که به طور متوسط هر هفته یکی از مطالب خوبِ وبلاگ را برای آدرسهای ایمیلی که شما لطف میکنید و میفرستید، بفرستیم. خواهشاً کمک کنید؛ کـــــــمــــــــــــــــــَــــــــــــــــــــــــــک...
8. در ضمن، آدرسها را با پیام خصوصی بفرستید تا امانتداری شده باشد. راستی فراموش نکنید به تفکیک دستهبندیِ مذکور بنویسید.
9. تعجیل کنید که وقت کم است. منتظریـــــــــــــــــــــــــــــــــم...
10. ماه رمضان است. به شدت دعا کنید. البته مفاتیح دارم. اما دعای دوستان، چیز دیگری است.
یا علی
امضا: بنده
بعضی زن و شوهرها مثل سگ و گربه اند اما در مقابل دیگران طوری رفتار میکنند که مثلا لیلی و مجنونند.قصد ندارم در زندگی مردم فضولی بکنم میخوام یه چیز دیگه بگم. میخوام بگم توی علم هم گاهی این اتفاق می افته.
به عنوان یک دانشجوی علوم اجتماعی و به عنوان کسی که قدم در راه جامعه شناس شدن گذاشته ام میخواهم چند کلمه درباره این علم بنویسم.
صفحات اول اکثر کتاب های جامعه شناسی را که باز میکنی با یک سوال جالب آغاز میشود"آیا جامعه شناسی علم است؟" این اولین سنگی هست که جلوی پای جامعه شناسی انداخته میشود. یعنی آقای جامعه شناسی تو اول باید برادری ات را ثابت کنی و...
شاید معدود آدم هایی باشند که به این سوال جواب "نه" بدهند. من فکر میکنم برای آنکه جامعه شناسی را علم محسوب بکنیم باید از تعصب های پوزیتیویستی عصر علم پرستی کمی فاصله بگیریم چون واقعا جامعه شناسی در آن محدوده ی تنگ و بی فایده دوام نخواهد آورد.
سوال بعدی موضوع مطالعه این علم هست:جامعه و انسان و زندگی اجتماعی آنها. در جواب این سوال جامعه شناس ها ادای همان زن و شوهری رادر می یارن که میخواهند ثابت کنند با هم مثل لیلی و مجنونند. چون بعد از اجرای این نمایش مثل سگ و گربه به جون هم می افتند.
حتما داستان فیل در اتاق تاریک را شنیده اید که هر کسی دست به یک قسمت بدن فیل زد و استدلال خودش را کرد. همه آن ها به حقیقت دست زدنداما آنچه به زبان آوردند حقایق گمراه کننده ای بود. جامعه وانسان و زندگی اجتماعی هم آنقدر پیچیده است که دست کمی از آن فیل در اتاق تاریک ندارد. شاید صدها کتاب و ده ها نظریه ی گوناگون مطرح شده باشد اما به قول آنتونی گیدنز: در جامعه شناسی هرگز قواعدی وجود نداشته که مفاهیم و اندیشه هایی را در بر بگیرد که همه آن را معتبر بدانند". واقعا گاهی آدم سر در گم میشود."بسیاری از دانشجویان وقتی برای نخستین بار شروع به مطالعه ی جامعه شناسی میکنند از کثرت و تنوع رهیافت های نظری گوناگون گیج میشود."
به نوعی به زندگی خودمان و ساخت های جامعه عادت کرده ایم.
البته نباید نگران این مسله بود به قول معروف زن و شوهر دعوا کنند ابلهان باور کنند. این جا هم از گیدنز کمک میگیریم که میگوید: "پاسخ این پرسش به ماهیت خود این رشته مربوط میشود. جامعه شناسی درباره ی زندگی خود ما و رفتارهای خود ماست. مطالعه و پژوهش درباره ی خودمان پیچیده ترین و دشوارترین کاری هست که میتوانیم در پیش بگیریم"
حتما شنیده اید که علم زاییده ی حیرت است و معلوم است آدم ازخودش و زندگی روزانه اش کمتر حیرت میکند. به نوعی به زندگی خودمان و ساخت های جامعه عادت کرده ایم. ولی کشف این" معما "ها کار جامعه شناسی را جالب میکند.
موضوع مورد مطالعه جامعه شناسی موجود خلاق و توانایی است که هم میسازد و هم تخریب میکند هم عشق میورزد و هم نفرت دارد هم ایثار دارد و هم به حقوق دیگران تجاوز میکند.موجودی که در یک لحظه از این رو به آن رو میشود.شاید دعواهای جامعه شناس ها بین خودشون با این تفاسیر زیاد هم بی دلیل نیست.به نظر من در جامعه شناسی کمتر پیش می آید ?=?×? بشود.و شاید جذابیت و شیرینی کار جامعه شناس در همین باشد.
نتیجه اینکه در در جامعه شناسی هم به متخصصینش نیاز داریم تامانند آن کسانی که از دست زدن به فیل در اتاق تاریک فریاد یافتم یافتم گمراه کننده ای سر دادند به دام نیفتیم.
افرای تنهای جنگل
به نام خدا
امروز در حال خواندن الهی نامه از استاد علامه حسن زاده آملی بودم، که برخی جملات و مناجاتهایش مرا به فکر مشغول داشتند. با خود گفتم، خالی از لطف نیست تعدادی از آنها را برای شما در وبلاگ قرار دهم؛ شاید که شما نیز... .
*
الهی چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم
الهی در ذاتِ خود متحیّرم تا چه رسد در ذاتِ تو
الهی تو پاک آفریدی ما آلوده کرده ایم
الهی اگر ستّارالعُیوب نبودی ما از رسوایی چه می کردیم
الهی خوابهای ما را تبدیل به بیداری بفرما
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد
الهی دلخوشم که الهی گویم
*
یا علی.
دوست و برادر کوچک شما: شمیم
بسم الله
روستاها و جنگلهای همه ماهها، اگر هم بخواهند نمیتوانند به گَردِ شهری برسند که نامش شهررمضان است؛ جنگلیها هم حتی میبالند که شهریِِِِ چنان شهری باشند؛ در کویر که نه، خودِ کویر هم که باشی این شهر، شهرِ رحمت است و باران لطف؛ چترهای خودبینی و خودخواهی و خود... و خود... و خود... را کسی هست که به کناری نهد؟
شهر، شهرِ عاشقی است و بندگی؛ هوایِ بی هواییِ این شهر، چنان مست می پرورد که هزار ماه، مستِ یک لیله اویند؛ ربّ این شهر خدای عاشقان است و ما در کدام برهوتها که به دنبال یار میگردیم! اللّهمَ رَبَّ شَهرِ رَمَضان...
شهر، شهر قماربازان است؛ قمارِ خود؛ نوبتِ عاشقی است یک چندی.
فراوان دعا کنید هم را که ألفُرصَةُ کَالسَّحاب.....