سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شما را نمایاندند اگر مى‏دیدید ، و راه نمودند اگر مى‏یافتید ، و شنواندند اگر مى‏شنیدید . [نهج البلاغه]
 
امروز: شنبه 103 آذر 3

بسم الله الرحمن الرحیم

مِن وَصِیَّةِ مَولانَا أمیرِالمؤمنین علیّ بنِ أبِی طالِب، لِلحَسَنِ بنِ عَلیٍّ عَلَیهِمَاالسَّلام:

«مِنَ الوَالِدِ الفَانِ ، ألمُقِرِّ لِلزَّمَان ، ألمُدبِرِألعُمُرِ ، ألمُستُسلِمِ لِلدَّهر ، ألذَّامِّ لِلدُّنیَا ، ألسَّاکِنِ مَسَاکِنِ ألمَوتَی ، وَالظَّاعِنِ عَنهَا غَداً. إِلَی المَولُودِ المُؤَمِّلِ مَا لا یُدرَکُ ، ألسَّالِکِ سَبِیلَ مَن قَد هَلَک ، غَرَضِ الأسقَامِ وَ رَهِینَةِ الأیَّامِ ، وَ رَمِیَّةِ المَصَائِب ، وَ عَبدِالدُّنیَا ، وَ تَاجِرِ الغُرُور ، وَ غَرِیمِ المَنَایَا ، وَ أَسِیرِ المَوتِ ، وَ حَلِیفِ الهُمُومِ ، وَ قَرِینِ الأَحزَانِ ، وَ نُصبِ الآفَاتِ ، وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ ، وَ خَلِیفَةِ الأَموَاتِ... » *

* نهج البلاغه، نامه 31.

فَتأَمَّل


 نوشته شده توسط وبلاگ گروهی:توسکا،افرا،... در یکشنبه 88/5/25 و ساعت 11:42 عصر | نظرات دیگران()

هوالعزیز

...که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

چند سال پیش در جایی بحثی در گرفته بود درباره برگزاری یا عدم برگزاری جلساتی تحت عنوان «صحیفه خوانی». (صحیفه حضرت امام منظور است نه صحیفه سجادیه) برخی میخواستند چنین برنامه ای را ترتیب بدهند برای خودشان و دیگرانِ از اطرافیانشان؛ و برخی مخالفت نظری میکردند. به این معنا که تنها استدلال میکردند و سنگی بر سر راه برگزاری اش نمی انداختند.

اشکالی که مخالفانِ برگزاری چنان جلساتی وارد میکردند این بود که امام کیست که حالا برویم صحیفه اش را بخوانیم؟ یعنی آنجایی که باید بر روی آن انگشت گذاشت همین مسئله است که اساساً امام کیست؟ از مخالفان کسی در پی ایجاد شبهه نبود و اصل سخنشان این بود که مسئله اول و جدی ترِ جماعت مذکور، این است که نمیدانند امام کجای زندگیِ آنان است.

مطلب را جور دیگری هم میتوان گفت؛

در اردویی سخن از جایگاه «ولی فقیه» به میان آمده بود و یکی میگفت - و درست میگفت- که امرِ ولی راهِ «کمال» آدمی است؛ و بَل درست تر اینکه تنها راهِ کمال آدمی است. این مطلب، مطلبِ درستی است، اما چرا رفتارِ متناسب با آن، از معتقدین سر نمیزند؟ در پی کمال نیستند یا... . در آن جلسه کسی دست بلند کرد و مطلبی گفت که میتواند تأمل ما را سبب شود؛ اینجا آن را به نحوی که متناسب با حال باشد نقل میکنم؛

رخوتی که در برخی از متدینین - بسیاری- وجود دارد آیا ناشی از این نیست که امرِ ولی را در عرض سایر گفته ها می بینند؟ راهی در میان راهها؟

گذشته از این، ادبیاتِ «کمال» ادبیاتِ درستی است اما - در زمانه ما- نارسا. نارسا از این جهت که کمتر کسی از اهلِ این زمانه را به حرکت وامیدارد؛ ما ناگزیریم که ادبیاتِ «نجات» را هم به کار بگیریم و به آن بیاندیشیم، اگر چه با عزت نفس آدمی و کرامتش، همان ادبیاتِ «کمال» سازگارتر است. امرِ ولی تنها راهِ نجات آدمی است. این هر دو ادبیات - «کمال» و «نجات»- در اصل یکی است و بر هم منطبق، اما نیاز افتاده است تا تذکری صورت گیرد.

سیدعلی خامنه ای اگر بگوید بروید در تنوری که آتشش تازه گُر گرفته، کداممان حاضریم نعلین از پا به در آوریم و به درون آتش بخزیم؟ اگر در این مثال، به درون آتش نرویم، کاری غیراخلاقی انجام داده ایم؟ یا نشان از سستیِ پایه های ایمان و معرفت میدهد؟

بحث چیست؟ درک جایگاه ولی. اساساً در یک نگاه کلی از زندگی، جایگاهی که باید را به «امام» نداده ایم. بجاست که با طرح اینگونه مباحث و اندیشیدن درباره آن، از غفلت مضاعفی که بسیاری از ما را در خود فرو برده رهایی یابیم. ولایت نگاهی دوباره طلب میکند. باید بیشتر به آن بپردازیم.

تذکر نکته ای ضروری است و آن اینکه در طرح چنین مباحثی که روشن «مــــیــــنــــمـــــایــــــد»، اندیشه لازم است و اندیشه و اندیشه؛ باید تلاش کنیم بیشتر درباره چیزهایی که زیاد شنیده ایم اما شاید کمتر توجهی از ما جلب کرده باشد بیاندیشیم. مخصوصاً بیت الغزلی چون ولایت.

دریغ و درد که تا این زمان ندانستم

که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

توضیح: ادبیاتِ خودتون رو عشقه! ما هنوز یاد نگرفتیم، اما خوب میشه؛ یواش یواش ادبِ وبلاگنویسی رو هم بلد میشیم. فقط یادتون نره تا اون موقع فریب این نثرِ مزخرفِ ما رو نخورید و هرچی میتونید عشقی تر بنویسید و بی تکلّف تر.

یاعلی

امضا: توسکا

 


 نوشته شده توسط وبلاگ گروهی:توسکا،افرا،... در شنبه 88/5/24 و ساعت 4:27 عصر | نظرات دیگران()

بسم ربِّ الکَعبه

در آن اوقات شیرین، گویی سروشی شور گستر دریای دلت را به آشوبی شیرین کشانده و تو چون فرهادی بی سر و پا جسارت یافته و یکپارچه تمنا می شدی؛ تمنای وصالِ جمالِ کعبه، سرزمین بطحا و مدینه این شهرِ دیر آشنا، آنگاه رهاتر از هر رها، تیشه اقبال بر ریشه هر چه تعلق است زده و دل به جاری زمزم می سپردی تا جرعه نوشِ آن زلال همیشه خروشان باشی؛ چه آرزوی خواستنی و جان بخشی! با پای خاک آلود، کوچه های آسمان را درنوردیدن. آری:

با همه بی سر و سامانیم

باز به دنبال پریشانیم

طاقت فرسودگیم هیچ نیست

در پی ویران شدنِ آنیم

حرف بزن ابر مرا باز کن

دیر زمانی است که بارانیم

آمده ام با عطش سالها

تا تو کمی عشق بنوشانیم

آمده ام بلکه جوابم کنی

تشنه آن لحظه طوفانیم

باید امیدوار بود گرچه می گویند این خانه را بی دعوتنامه راهی نیست، اما حج روزنه ای است به خلوتگاه خورشید، یاد حج و اعمال آن موهبتی است برای آنان که در زمین، سر سپرده عادات شده اند و در کمال بی خبری (( پرواز را از یاد برده اند)).

*

سلام بر تمامی دوستان. سلام بر توسکا و افرا و مجنون و ... .

ببخشید که این چند مدت نتوانستم شما را همراهی کنم؛ اما در تمامی لحظات در کنار حرمِ امنِ الهی به یاد شما و دعاگوی تک تکِ شما بودم. از زمانی که توسکا جان خبر راه اندازی زیارتستان را به من داد تا این لحظه که اولین مطلبم را می نویسم، چند مطلب در وبلاگ قرار گرفته که همگی را خواندم. ماشاءالله به همّت توسکا و یک خدا قوت به افرا جانِ عزیزم که از زمانی که او را ندیده ام، هر روز بیشتر می فهمم چقدر به او عادت کرده ام و در فراق ندیدنش تنها می توانم خاطرات یک ساله ام را با او مرور کنم. برای هر دوی آنها آرزوی موفقیت در ارشد را دارم و اینکه برایشان کلی دعا کردم.

*

اگر خدا بخواهد، ما نیز از این به بعد توی بازی!!! هستیم.

*

در ضمن توسکا جان؛ سؤالی کرده بودی که نمی دانم چرا کسی پاسخی نداده. (( عقل بهتر است یا عشق؟))

تا تو عقل و عشق را چه دانی و چه خوانی؟ اما می خواهم بدانی در مدتی که بر من گذشت، و در کنار رکنِ حجرالاسود و رکنِ عراقی و رکنِ شامی و رکنِ یمانی و در نزد حجرِ اسماعیل و مقامِ ابراهیم، عقل و عشق برای من مفهومی جدایِ از یکدیگر نداشتند. آنجا هیچ چیز از تو نیست و همه چیز از یکی ست. همه و همه متعلق به اوست و عقل و عشق جدایِ از او مفهومی پوچ است.

عقل اوست، عشق اوست، راه اوست؛ و تو تنها باید به او وصل شوی. همین.

و خدا کند روزی نیاید که این اتصال به انقطاع تبدیل گردد.

*

یا علی.

دوست و برادر کوچک شما: شمیم


 نوشته شده توسط وبلاگ گروهی:توسکا،افرا،... در شنبه 88/5/24 و ساعت 4:10 عصر | نظرات دیگران()

سلام

چته کاکو! بد می‏زنی؟ با جنگلی‏ها بلد نیستی چه جور حرف زدن رو؟ یاد می‏گیری...

تو هیچ می‏دانی آمار پرونده‏های بسیج چند تاست؟ این همه بسیجی! آیه یأس می‏خونی برادر؟

تازه پاش برسه افرا قیام می‏کنه توی جنگل‏ها و می‏شه میرزا افرای جنگلی!! بعدش هم دشمنان ما مگه اصلاح طلبا نیستند؟

اونا که فعلاً خیلیاشون تو زندونن؛ پس فعلاً امن و امانه. بی‏خود اوضاع رو بحرانی جلوه نده. آقا فعلاً گفته تولید علم، ما باید

 تا می‏تونیم واژه تولید علم رو تکراااااااااااااااررررررررررررررر کنیم تا دشمن بفهمه ایران کشور دلیرانه؛ فهمیدی؟

                                                                                                                      شغال همان جنگل 


 نوشته شده توسط وبلاگ گروهی:توسکا،افرا،... در جمعه 88/5/23 و ساعت 5:34 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5   >>   >
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 53
مجموع بازدیدها: 47999
آرشیو
جستجو در صفحه

خبر نامه